عمومی و متفرقه · آوریل 20, 2024 0

خرید ارزان هوش عاطفی

خرید ارزان هوش عاطفی

دانلود خرید ارزان هوش عاطفی

خرید ارزان هوش عاطفی , خرید , ارزان , هوش , عاطفی ,

——-

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات<br>دسته بندی : وورد<br>نوع فایل : Word (..docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )<br>تعداد صفحه : 16 صفحه<br><br> قسمتی از متن Word (..docx) :<br><br>هوش عاطفی

تعریف هوش عاطفی نیز مانند هوش شناختی دشوار است. این اصطلاح از زمان انتشار کتاب معروف گلمن (1995) به گونه ای گسترده به صورت بخشی از زبان روزمره درآمد و بحث های زیادی را برانگیخت. گلمن طی مصاحبه ای با جان اینل (1996) هوش عاطفی را چنین توصیف می کند: هوش عاطفی نوع دیگری از هوش است. این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویشتن و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیم های مناسب در زندگی است.
توانایی اداره مطلوب خلق و خوی و وضع روانی و کنترل تکانش ها ست. عاملی است که به هنگام شکست ناشی از دست نیافتن به هدف در شخص ایجاد انگیزه و امید می کند. هم حسی یعنی آگاهی از احساسات افراد پیرامون شماست.مهارت اجتماعی یعنی خوب تا کردن با مردم و کنترل هیجان های خویش در رابطه با دیگران و توانائی تشویق و هدایت آنان است.
گلمن در جایی دیگر (1998) هوش عاطفی را ظرفیت ما در شناخت احساسات خود و احساسات دیگران تعریف می کند. هوش عاطفی کمک می کند تا مادر خودمان انگیزش ایجاد کرده و هیجانات خودمان را کنترل و اداره کرده و روابط خودمان را با دیگران به نظم و حساب در آوریم.
به نظر بار- آن 1(1997) هوش عاطفی مجموعه ای از توانائی ها ، مهارت ها و ظرفیت های غیر شناختی است که توان فرد را در مقابله با درخواست و فشارهای بیرونی تحت تاثیر قرار می دهد.با چنین تعریفی، وی هوش عاطفی را عامل و عنصر ضروری برای موفقیت در زندگی فرد معرفی می کند.
به نظر مارتینز2 (1997)هوش عاطفی یک سری از مهارتهای غیر شناختی، توانائیها و ظرفیت هایی است که توانایی فرد را در مقابل مطالبات رفتارهای بیرونی مقاوم می سازد.
به اعتقاد وایزنیگر 3، هوش عاطفی در واقع کاربرد عواطف است (1998).
گلمن (1996) می گوید:
هوش عاطفی عبارت است از ظرفیت یا استعداد فرد برای شناختن احساسات خود و دیگران برانگیختن خود و پیش بردن عواطف خوب و سالم در خود و در روابط با دیگران (گلمن، 1996).
این مفهوم در سال 1990 به وسیله پیتر سالوُی و جان مایر برای بیان کیفیت درک احساس افراد، همدردی با دیگران و درک رابطه عواطف افراد با بهبود زندگی مطرح می شود (کریر4 1997 ترجمه و تالیف عزیزی، 1377).
بار – آن معتقد است که هوش غیر شناختی، ابعاد شخصی ، عاطفی، اجتماعی و حیاتی هوش را که اغلب بیش تر از جنبه های شناختی آن در عملکردهای روزانه موثرند، مخاطب قرار می دهد. هوش عاطفی با توانایی درک خود و دیگران (خود شناسی و دیگر شناسی) ، ارتباط با مردم و سازگاری فرد با محیط پیرامون خویش پیوند دارد (بار –آن 1997).
هوش عاطفی عبارت است از توانائی نظارت بر احساسات و هیجانات خود و دیگران، توانایی تشخیص و تفکیک احساسات خود و دیگران و استفاده از دانش عاطفی در جهت هدایت تفکر و ارتباطات خود و دیگران ( مایروسالوی 5، 1990) .
هوش عاطفی طبق نظر مک کاردی 1 (1997) شامل چندین توانائی است:
توانائی پیگیری و با انگیزه بودن
توانائی کنترل
توانائی همدلی کردن
توانائی کنترل هیجانات
ریشه های تاریخی هوش عاطفی 2
زمانی که روانشناسان شروع به تحقیق و تفحص در مورد هوش نمودند، آنها بر جنبه های شناختی نظیر حافظه و حل مساله تمرکز کردند. اگرچه قبل از آن متخصصینی بودند که اهمیت جنبه های غیر شناختی را نیز به نوبه خود برای موفقیت مفید دانستند. دیدیو وکسلر هوش را به عنوان ظرفیت کلی فرد برای عملکرد هدفمندانه، تفکر منطقی و بر خورد موثر با محیط پیرامون خود تعریف کرده است. در اوایل 1940 وکسلر3 همراه با عناصر شناختی به بررسی عناصر غیر شناختی هوش نظیر عوامل احساسی – عاطفی، فردی و اجتماعی پرداخت وکسلر بر این عقیده بود که توانائیهای غیر شناختی برای پیش بینی قابلیت های فرد از نظر موفقیت در زندگی، لازم و ضروری است.او می نویسد:کوشیده ام نشان دهم که علاوه بر عوامل هوشی، عوامل غیر هوشی ویژه ای نیز وجود دارد که می تواند رفتار هوشمندانه را مشخص کند. نمی توانیم هوش عمومی را مورد سنجش قرار دهیم مگر این که آزمون ها و معیارهایی نیز برای سنجش عوامل غیر هوشی در بر داشته باشد. ( وکسلر ، 1940 ، به نقل از چرنیس 4، 2000 ).
و کسلر در صدد آن بود که جنبه های غیر شناختی و شناختی هوش عمومی را با هم بسنجد. تلاش او در این زمینه را می توان در استفاده وی از کاربرد خرده آزمون های تنظیم تصاویر و درک و فهم که دو بخش عمده آزمون وی را تشکیل می دهند دریافت.
وکسلر تنها محققی نبود که عقیده داشت جنبه های غیر شناختی هوش برای سازگاری و موفقیت مهم وضروری هستند. رابرت تراندایک نیز نمونه دیگری بود که در اواخر دهه سی کتابی در مورد هوش اجتماعی نوشت ( نیوسام و کت نو ، 2000 ) .
در بحث روانشناسی هوش عاطفی در دهه 1940 مرکز تحقیقات رهبری دانشگاه اوهایو، همفیل پیشنهاد نمود که (ملاحظه/ توجه) مهمترین جنبه در رهبری موثر محسوب می شود. خصوصا اینکه بر اساس این تحقیق رهبرانی که قادر به بنا نهادن اعتقاد و احترام دو جانبه و سازگاری و گرمی روابط نسبت به اعضای گروه خود باشند بسیار موفق عمل می کنند.
متاسفانه بیشتر کار این پیشگامان یا فراموش شده ویا نادیده گرفته شده است.تا این که در سال 1983 هووردگاردنر شروع به نوشتن در مورد هوشمندی چند گانه نمود.
گاردنر معتقد بود که هوش میان فردی و درون فردی به اندازه نوع هوشی که به وسیله تستهای هوش اندازه گیری می شود مهم می باشد.(همان منبع)
اولین استفاده تحصیلی از هوش عاطفی در سال 1985 توسط یکی از دانشجویان دانشکده علوم انسانی در آمریکا به اسم واین پاین در رساله تحصیلی بکار برده شده است. ولی در سال 1990 مایر و سالوی معنای آن را توسعه دادند . در مقاله ای که این دو محقق در سال 1990 با نام هوش عاطفی چاپ کردند ،آنان هوش عاطفی را به عنوان توانائی شناسایی احساسات خود و دیگران ، توانائی تمایز آنها وتوان استفاده از این اطلاعات برای هدایت افکار و هیجان خود تعریف کردند . با توجه به مطالعات انجام شده در زمینه هوش عاطفی می توان تا حدودی گفت هوش اجتماعی مطرح شده توسط ترندایک و هوش درون و بین فردی معرفی شده توسط گاردنر همین هوش عاطفی می باشد چرا که خیلی از محققین معتقدند گاردنر درب را به روی تولد نظریه هوش عاطفی باز کرده است .
اساس زیستی عواطف وهوش عاطفی
مرکز عمده عواطف و هیجانها در قیمت لیمبیک سیستم مغز بوده و این سیستم به نوبه خود در ارتباطی تنگاتنگ با دیگر قسمت های مغز بویژه قشر خاکستری قرار دارد .ساخت های واقع شده در سیستم لیمبیک شامل چندین جنبه از هیجان از قبیل تشخیص حالات عاطفی در صورت تمایل به فعالیت و ذخیره خاطرات عاطفی می باشد سیستم لیمبیک علائم بیرونی و اطلاعات حسی درونی را از دیگر قسمت های درون دریافت می کند. ارتباط سیستم لیمبیک با دیگر قسمتهای مغز امکان ارزیابی اولیه معنی عاطفی از اطلاعات و همچنین عبور اطلاعات به دیگر قسمت های مغز برای ایجاد یک پاسخ مناسب بوجود می آورد . سیستم لیمبیک شامل چندین خرده اجزای دیگری می باشد که هر کدام از آنها قسمتی از امور احساسات را به عهده دارند .تالاموس بعد از دریافت اطلاعات یک حالت رله مانـند به اطلاعات می دهد . تالامـوس اطـلاعات حسـی را از محیط پیرامون می گیرد در حالی که هیپوتالاموس اطلاعات را از بدن می گیرد و فعالیت های جنسی و اشتها را کنترل می کند . عمـلکرد اولیه آمیگدال تفسیر اطلاعات حسی مربوط به بقاء نیازهای عاطفی می باشد . . آمیگـدال مشخص می کند که چه چیزی ترسناک ، رضایت بخش و غیره می باشد . زمانی که افراد در یک موفقـیت شدید قرار می گیرند آمیگدال این تجربه را با درجه قوی تری از هیجان همراه می کند و این چرایی این است که چرا افراد خاطرات عاطفی شدیدتری برای تجارب عاطفی خود دارند (گرین برگ ، 1997).
آمیگدال امکان ذخیره خاطرات نا هشیار عاطفی بدون اینکه وارد هوشیاری شوند به وجود می آورد (لو دوکس 1995) . آمیگدال نیز به هیپو کامب در ذخیره خاطرات عاطفی کمک می کند . هیپوکامب خاطره را بدون بار عاطفی آماده می کند در حالی که آمیگدال به خاطرات بار عاطفی می دهد . در عوض هیپوکامب یک شبکه ارتباطی بین خـاطرات در حـافظه و نواحـی مـختلف مغز ایجاد می کند
ژوزف لودوکس دانشمند عصب شناس دانشکاه نیویورک ، نخستین کسی بود که نقش کلیدی آمیگدال را در مراکز حسی مغز کشف کرد. دیدگاه مرسوم در علم عصب شناسی این بود که چشم، گوش و دیگر اعضای حسی پیام هایی را به تالاموس و از آنجا به مناطق حسی نئوکورتکس ارسال می کنند و پیامها در آنجا قرار می گیرند. و منجر به درک ما از آن شیء می شود. این پیام ها از لحاظ معنا مورد بررسی قرار می گیرند به طوری که مغز شی را تشخیص می دهد و معنای آن را در می یابد . بر طبق این دیدگاه پـیام های مـزبور از نـئوکورتـکس به قـسمت لیمـبیک مغز فرستاده می شوند و از آنجا واکنش های مناسب به سراسر مغز و باقی بدن ارسال می گردد.
اما لودوکس علاوه بر سلول های عصبی که از مسیر اصلی به کورتکس می رفتند دسته کوچکتری از سلول های عصبی را کشف کرد که مستقیما از تالاموس به آمیگدال می آمدند. یعنی آمیگدال پیام ها را مستقیما از حواس دریافت می کند و قبل از آنکه به طور کامل توسط نئوکورتکس ثبت شوند در مقابل آنها به واکنش می پردازد. هیپوکامب بیشتر درگیر ثبت و فهم الگوی ادراکی است تا واکنش های احساسی . هیپوکامب در واقع به احساس معنا و مفهوم می دهد.
اگر در جاده ای دو طرفه مشغول رانندگی باشیم و به طور شانسی از یک تصادف شاخ به شاخ جان سالم به در ببریم آن وقت هیپوکامب ویژگی های خاصی مثل اندازه عرض جاده ، شخصی که با ما همراه بود ، مدل ماشین روبرو و غیره را در خاطر می سپرد. اما آمیگدال هر زمانی که بخواهیم ماشینی را در وضعیت مشابه برانیم موجی از دلشوره و اضطراب را برایمان ارسال می کند.
هیپوکامب در تشخیص یک چهره مثل دختر عموی مان ، نقش اساسی دارد ، ولی این آمیگدال است که احساس تنفر از او را به یاد ما می آورد(گلمن، ترجمه بلوج ،1379).
در بعضی از مواقع نیاز به عکس العمل و واکنش سریع داریم و اگر منتظر نئوکورتکس بمانیم تا به ارزیابی کامل از موفقیت بپردازد همه چیز از دست می رود.
مسیر تالاموس – نئوکورتکس – آمیگدال دو برابر زمان تالاموس – آمیگدال طول می کشد. لودوکس (همان منبع، ص 42).
هوش عاطفی جدیدترین و آخرین تحول در زمینه فهم ارتباط میان تعقل و هیجان است . علی رغم دیدگاههای اولیه نگاه واقع بینانه به ماهیت انسان نشان می دهد که انسان نه منطق صرف است و نه عاطفه و هیجان صرف ، بلکه ترکیبی از هر دو است بنابراین توانائی شخصی برای سازگاری و چالش در زندگی به عملکرد منسجم قابلیت های عاطفی و منطقی بستگی دارد . همانطور که تایکنز 1 (1962) بیان می کند تعقل بدون عاطفه ناتوان است و عاطفه بدون تعقل نابینا است .
دیدگاههای متفاوت پیرامون هوش عاطفی
هوش عاطفی از دیدگاه گاردنر
گاردنر در سال 1983 با چاپ کتاب (چهارچوب های ذهن) عنوان می کند که برای رسیدن به موفقیت و کامیابی به شمار گسترده ای از قابلیتها نیاز داریم که می توانیم آنها را در هفت ویژگی خلاصه کرد . این فهرست هفت گانه عبارتند از : دونوع قابلیت علمی شامل مهارت زبانی ( هوش کلامی ) و توانایی منطقی _ ریاضی ( هوش منطقی _ ریاضی ) قدرت تجسم ( هوش فضایی ) نبوغ در تحرک و جنبش ( هوش جسمانی _ حرکتی ) . استعداد موسیقی ( هوش موسیقیا یی ) مهارتهای بین فردی ( هوش بین فردی ) و مهارتهای درون فردی ( هوش درون فردی ) که دو ویژگی آخر را هوش فردی می نامند (گاردنر، 1993، به نقل از جلالی 1381 ) .
به نظر گاردنر هوش عاطفی متشکل از دو مولفه زیر است : هوش درون فردی و هوش میان فردی :
هوش درون فردی مبین آگاهی فرد از احساسات و عواطف خویش ، ابزار باورها و احساسات شخصی و احترام به خویشتن و تشخیص استعدادهای ذاتی ،استقلال عمل در انجام کارهای مورد نظر و در مجموع میزان کنترل شخص بر هیجان و احساسات خود است و هوش میان فردی به توانایی درک و فهم دیگران اشاره دارد و می خواهد بداند چه چیزهایی انسان ها را بر می انگیزاند ، چگونه فعالیت می کنند و چگونه می توان با آن ها همکاری داشت . به نظر گاردنر فروشندگان،سیاست مداران ، معلمان ، متخصصان بالینی و رهبران مذهبی موفق احتمالا از هوش میان فردی بالایی برخودار دارند
هوش عاطفی از دیدگاه مایروسالووی
پیتر سالووی و جان مایر در 1990 اولین بارتئوری هوش عاطفی را پیشنهاد کردند وآنها هوش عاطفی را بر روی مدل هوش فرمول بندی کردند .,

 

برای مشاهده توضیحات فایل  خرید ارزان هوش عاطفی  اینجا کلیک کنید

برای دانلود فایل باکیفیت خرید ارزان هوش عاطفی روی دکمه زیر کلیک نمائید

✔️  دارای پشتیبانی 24 ساعته تلفنی و پیامکی و ایمیلی و تلگرامی

✔️  بهترین کیفیت در بین فروشگاه های فایل

✔️  دانلود سریع و مستقیم

✔️  دارای توضیحات مختصر قبل از خرید در صفحه محصول

✔️ دانلود خرید ارزان هوش عاطفی